پنجره هایی که به روی یک سین + هفت سین گشوده شد


بیش از 130 نفر از اعضاء ادبی کانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان یزد در برنامه دو پنجره، کتاب یک سین + هفت سین خسرو باباخانی را مورد نقد و بررسی قرار دادند.

به گزارش روابط عمومی کانون استان یزد، نشست صمیمانه اعضاء کانون با خسرو بابا خانی، نویسنده کودک و نوجوان، صبح روز 10 آبان ماه در محل سالن آمفی تئاتر مرکز تجربیات استان و با حضور علیرضا جلالی مدیر و کارشناسان ادبی و فرهنگی، مربیان و جمعی از اعضاء ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار گردید.

گزارش این نشست صمیمانه را به قلم عالیه سلطانی، مربی آفرینشهای ادبی استان بخوانید:

اعضاء ادبی مراکز کانون استان یزد و خسرو باباخانی پشت پنجره نقد

پنجره هایی که بچه ها گشودند

بخشی از این نشست، در خصوص بحث و بررسی محتوای سه داستان کتاب یک سین + هفت سین بیشتر ذهن بچه های نوجوان و اهل قلم حاضر در این برنامه را درگیر خود کرده بود.

سوال و نظرات اعضا: بهار و بهروز در خانواده نوروزی. این نام های زیبا در نزدیکی سال تحویل و در فصل بهار، پس چرا این همه، داستانشان تلخ است؟ سیب که در سفره هفت سین تا آخر فراموش شده بود و دست آخر کلی دنبالش گشتند، یعنی همان عشقی که توی این خانه گمشده بود؟ بی توجهی پدر به بهار و تبعیضی که بین پسر و دختر قائل می شود حتی در دادن تار موی سفید چرا؟

پیراهن به رنگ آبی آسمانی انگار تکه ای از آسمان پیراهن شده بود این توصیف های زیبا چرا در کنار توصیف جزءجزء زخمی شدن پدر با دستگاه نورد می آید؟چرا پدر تارهای موی سفیدش را به خانواده می دهد؟ تصور از تار موی سفید پدر در آینه توسط چیزی که مادر از قبل تصویری از آن نداشته است مگر می شود چیزی را که تصویری از آن نداری تصور کنی؟ و...مادری که فرزندش را گم کرده بچه ای که گم شده و غریبگی نمی کند و بالاخره خانه این بچه را دوقلوهای داستان پیدا می کنند و پدر و مادری یا ناپدری و مادری که می خواستند بچه را سر راه بگذارند چرا عنوان این داستان مژدگانی است در صورتی که در کل به غیر از یک جا کسی در مورد مژدگانی دادن یا گرفتن آن حرف نمی زند. داستان سوم در فصل زمستان نوشته شده است در حالی که علی رغم دو داستان قبل با یک روایت بازی، مهربانی زهرا خانم و ابراز محبت بچه های محل به زهرا خانم روبرو هستیم. چرا محمود هدیه را می گذارد و می رود؟ نمی ایستد تا هدیه را بدهد؟

اما بچه ها در مورد شخصیت های داستان یک سین +هفت سین،مژدگانی و روز مادر هم گفتند.

هماهنگی نام شخصیت های داستان اول با زمانی که نویسنده (آستانه سال تحویل) داستان را روایت می کند برای من جالب بود.

یک پسر وقتی حرف های مادر و پدرش را در خصوص مشکلاتشان می شوند قرار نیست اینقدر روی حرفش پافشاری کند و این حرف را نپذیرد.

چرا به بهار در داستان کم تر توجه می شود؟

بچه ای که گمشده، چرا نسبت به دوقلوها غریبگی ندارد؟

زهرا خانمی که با این همه مهربانی یک جای داستان خشمگین می شود. ناپدری که وزنه بردار و ورزشکار است اما معتاد از آب در می آید؟آیا واقعا وزنه بردار است و اشاره نویسنده به ورزشکار بودن او کنایه ای بیش نیست؟و...

البته محتوای بعضی از سؤالات بچه ها از باباخانی هم خارج از داستان های کتاب و شخصیت هایش بود:

برای اینکه یک نویسنده موفق بشویم چه کار باید بکنیم؟چطور شد که نویسنده شدید؟ هدف شما از نوشتن این داستان های غمگین چیست؟ آیا شما خودتان هم آدم غمگینی هستید؟

پاسخ های خسرو باباخانی پشت پنجره نقد

نام شخصیت ها گاهی با داستان هماهنگ هست و گاهی نویسنده از روی عمد نام ها را هماهنگ با فضای داستانش انتخاب می کند.البته اینکه چرا این همه تلخ، به خاطر اینکه بخشی از واقعیت های جامعه بیان شده است. من معتقدم در داستان اول نسبت به بهار تبعیضی وجود نداشته است، تنها پدر با توجه به سن به همسر و فرزندانش عیدی می دهد.

دستگاه نورد و جزئیات مجروح شدن این پدر ذکر می شود برای اینکه اگر ما بخواهیم امروز هم قصه هایی مثل قصه های قدیم بنویسیم برای اینکه بخوابیم درست نیست. نویسنده ای که در این جامعه زندگی می کند جزئیات را می بیند و خوب به تصویر می کشد.

ما گاهی در زندگی روزمره دچار عادت های بزرگی شده ایم و عادت کرده ایم نعمات خداوندی را نبینیم. خیلی از خانواده ها را می شناسم که با دقت نگاه نمی کنند و متوجه تغییرات پیرامون خود نمی شوند. پدر از همین موی سفید در سر استفاده می کند تا این عادت را به هم بزند.( این پدر چیز دیگری برای عیدی ندارد و برای اینکه بگوید که این مدت در فکر همسر و فرزندانش بوده این کار را می کند.)

در اول داستان روز مادر فصل زمستان با تضادی که با فضای مهربانانه داستان وجود دارد، انتخاب شده است البته این را هم بگویم که بازی هایی که با برف انجام می شود فضای ابتدای داستان را گرم و شیرین می کند.

هدیه را فقط محمود نخریده که بایستد و به زهرا خانم تقدیم کند از طرفی محمود بچه خجالتی است و خجالت می کشد. در مورد شخصیت بهروز در داستان اول هم باید بگویم این یک بحث سلیقه ای است ممکن است پسر دیگری در موقعیت بهروز چنین عکس العملی را نشان ندهد اما هرکدام از مخاطبان یک اثر به علت تفاوت سلیقه ای که وجود دارد یک مخاطب منحصر به فرد محسوب می شوند. به بهار توجه می شود زیرا در چند جا حرفهای اصلی داستان توسط بهار زده می شود همان چرخش ماهی ها و...

بچه ای که دوقلوها پیدایش می کنند مجبور می شود بعد از مدتی باشرایط جدید کنار بیاد. این دو نوجوان کودک را پناه خود می گیرند به او مهربانی و رفعت می کنند بنابراین کودک دیگر غریبگی نمی کند. عنوان داستان مژدگانی به خاطر تضادی که در داستان وجود دارد انتخاب شده است.

در مورد عصبانیت زهرا خانم که اشاره شد این زهرا خانم نیست که عصبانی می شود.

اما چگونه می توانیم یک نویسنده موفق بشویم؟ نویسنده باید به جزئیات توجه کند، خوب بشنود، زیاد بخواند و در کنار هر پدیده ای بی تفاوت عبور نکند.

اینکه چرا نویسنده شدم؟ مرا به سالهای دور دوران تحصیل برد. بچه که بودم نمی دانستم کتابخانه یعنی چه در دوران راهنمایی از بخت خوب من معلمی داشتیم که اهل مطالعه بود از همان دوران به مطالعه روی آوردم و شروع کردم به کتاب خواندن و بعد از سال دیپلم شروع کردم به داستان نوشتن.

نه آدم غمگینی نیستم اما ترجیح می دهم به نوجوانان داروی تلخ بدهم تا آنکه با داروی شیرین گولشان بزنم. در واقع برای هشدار به نوجوانان چنین می نویسم تا واقع گرا باشند و با خوش خیالی وارد جامعه نشوند. البته استفاده از طنز نیز راهکار دیگری برای نشان دادن دردهای اجتماع است.

داستان های نوقلمان مراکز استان در کلاس نقد نویسنده کشوری

در کنار نقد کتاب نقد اثر عضو توسط نویسنده نیز بخشی از این برنامه بود. پنج داستان از اعضاء مراکز استان توسط نوجوانان خالق اثر خوانده شد که نویسنده یک سین+ هفت سین بعد از ارائه هر اثر توصیه هایی در خصوص هرکدام از داستان ها ارائه داد. اینکه داستان ما حس برانگیزی داشته باشد نه اینکه خالق اثر، خود در مورد نوشته اش احساساتی شود. سوژه های ما در خصوص مواردی باشد که نسبت به آن آگاهی داریم حتی الامکان تجربه اش کردیم یا بخشی از آن برگرفته تجربیات شخصی ما باشد. انتخاب زاویه دیدی که مناسب با محتوای داستان باشد در اثربخشی کار کمک خواهد کرد مثلا جایی در سوم شخص باید از دانای کل محدود و در جای دیگر از دانای کل نامحدود استفاده کرد. داستانی که یک کودک روایت می کند باید با زبان و روایت کودکانه بیان شود و توجه به جزئیات همیشه کار را زیباتر خواهد کرد.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا